مسأله مقابله با تحریم ها

بدست • 20 آگوست 2013 • دسته: مقالات

مسأله مقابله با تحریم ها

تحریم های گسترده اقتصادی علیه ایران واقعیتی است که سرنوشت امروز و آینده مردم ایران را به نحو اساسی تحت تأثیر قرار می دهد، و می تواند در میان مدّت مخاطرات جدّی، دیرپا، و احیاناً برگشت ناپذیری را برای امنیت ملّی ایران فراهم آورد.  شکل گیری این تحریم ها برآیند مجموعه ای از نگرانی ها بحق و نابحق بین المللی از یک سو، و ماجراجویی و سوء مدیریت دستگاه رهبری و سیاست خارجی ایران دست کم در طول هشت سال گذشته، از سوی دیگر، بوده است.  اما ریشه های این وضعیت هر چه باشد، واقعیت این است که جامعه مدنی ایران امروز باید برای مقابله با این بحران فزاینده چاره ای عاجل بجوید.  بنابراین، یکی از پرسشهای مهمی که این روزها افکار عمومی ایرانیان را به خود مشغول کرده است این است که جامعه مدنی برای لغو یا کاهش این تحریم ها چه می تواند و می باید بکند؟

در روزهای اخیر، خصوصاً انتشار نامه پنجاه و پنج تن از زندانیان سیاسی ایران به رئیس جمهوری آمریکا در خصوص زیانهای تحریم های اقتصادی بر زندگی مردم ایران، توجه افکار عمومی ایرانیان را تا حدّی به خود جلب کرد، و به دنبال آن سعید حجاریان از چهره های برجسته جریان اصلاح طلبی در مصاحبه ای روشنفکران داخل و خارج ایران را فرا خواند تا صدای مخالفت با تحریم را به گوش رئیس جمهوری و کنگره آمریکا، و به طور کلّی افکار عمومی غرب برسانند.  برخی گروه های مدنی و سیاسی دیگر نیز در داخل و خارج ایران به موج این حرکت پیوسته اند تا به سهم خود از طریق نامه نگاری با دولتهای خارجی و نهاد های بین المللی و نیز صدور بیانیه های اینترنتی به وضع تحریمهای اقتصادی علیه ایران اعتراض کنند.

به نظر می رسد که غالب این فعالان مدنی بخوبی از نقش و تأثیر محدود این گونه بیانیه ها و نامه نگاری ها آگاه اند.

نخست آنکه، این نامه ها و بیانیه ها غالباً (اگر نه همیشه) در حاشیه خبری جامعه غربی می ماند، و مخاطبان محدودی را تحت تأثیر قرار می دهد؛

دوّم آنکه، ایران از لابی های قدرتمندی در غرب، خصوصاً آمریکا، برخوردار نیست تا بتواند این اعتراضات را به فشارهای سیاسی ملموس تری در ساخت سیاسی آمریکا، خصوصاً کنگره، ترجمه کند،

سوّم آنکه، اساساً تکلیف تحریم های اقتصادی در گفت و گوی دولتها تعیین می شود، و بسیار بعید است که امضا و انتشار نامه ها یا بیانیه های روشنفکران ایرانی بتواند تأثیری ولو اندک بر فرآیند تصویب یا لغو تحریم های سازمان ملل یا کنگره آمریکا داشته باشد.

البته اعتراض روشنفکران نسبت به تحریم ها از منظر روشنفکرانه و بشردوستانه، صرفنظر از پیامدهای آن، می تواند ارزش اخلاقی و انسانی درخور ستایشی داشته باشد، و دست کم تاحدّی مایه آسودگی وجدان شود که “بالاخره کاری انجام شده است”.

از سوی دیگر، این امکان وجود دارد که فعالان مدنی اصلاح طلب در ایران قصد داشته باشند در ازای بسیج نیروهای مرجع جامعه مدنی به سویی که با منافع و دغدغه های حکومت همپوشانی (ولو نسبی) دارد، در پشت پرده، برای کاهش فشارهای سیاسی وارد بر جامعه مدنی، با حکومت به توافق هایی برسند. اگر چنان مذاکراتی در جریان باشد، و در نهایت به نتیجه مطلوب اصلاح طلبان بینجامد، البته می توان این اقدام را در جای خود گامی ارزشمند تلقی کرد.  اما صرفنظر از آنکه آیا بواقع چنان مذاکراتی پشت پرده در جریان است یا نه، بعید است که تقلیل ضدیت با تحریم به “جنبش جمع آوری امضا و صدور بیانیه” بتواند در وضعیت دشواری که مردم ایران در آن گرفتارند، بواقع گشایشی به وجود آورد.

به نظر من اما راه حلّ مؤثر را در مقابله با تحریم ها باید در جای دیگری جست.  همانطور که گذشت، تکلیف تحریم ها نهایتاً در گفت و گوی میان دولتها تعیین می شود.  بنابراین، کلید حلّ این بحران در دست دولت آقای روحانی است.  این دولت آقای روحانی (و نه روشنفکران) است که مسؤولیت حقوقی و (تحت شرایطی) توان حقیقی حلّ بحران تحریم را دارد.  این دولت آقای روحانی (و نه روشنفکران) است که می تواند با کلید تدبیر، در عین حفظ منافع ملّی ایرانیان، به نگرانی های جامعه بین المللی پاسخ شایسته دهد، و قفل تحریم ها را بگشاید.

اما دولت ایران فقط در صورتی می تواند در مذاکرات بین المللی قدرت چانه زنی کافی برای لغو یا کاهش تحریم ها داشته باشد که به پشتیبانی قدرت جامعه مدنی پشتگرم باشد.

مؤثرترین راه مقابله با تحریم های خارجی این است که دولت قدرت واقعی و نه صوری جامعه مدنی را پس پشت خود نگه دارد.  اما لازمه آن این است که حکومت حرمت حریم جامعه مدنی را احیاء کند.  جامعه مدنی منکوب و مرعوب نمی تواند حمایت مؤثر خود را پشتوانه دولت در مذاکرات بین المللی کند.  بنابراین، جنبش ضدتحریم را باید به معنای تلاش برای تقویت جامعه مدنی و تضمین امنیت و استقلال آن دانست.  معنای آن این است که روشنفکران و فعالان مدنی مخالف تحریم باید به جای جنبش صدور بیانیه و نامه نگاری به زمامداران غربی (یا دست کم در کنار آن)، به دولت ایران فشار آورند که زندانیان سیاسی را آزاد کند، حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبز را از میان بردارد، و فضای سیاسی جامعه را ولو به طور نسبی بگشاید.  در شرایط گشایش (ولو نسبی) فضای سیاسی است که جامعه مدنی می تواند حمایت واقعی خود را به دولت عرضه کند، و دولت به پشتوانه این سرمایه ملّی با قدرت بر سر میز مذاکره برای لغو یا کاهش تحریم ها بکوشد.

بنابراین، کسانی که روشنفکران و دیگر لایه های جامعه مدنی را به ابراز مخالفت با تحریمها در سطح بین المللی فرامی خوانند، (دست کم) همزمان باید آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر رهبران جنبش سبز، و نیز گشایش فضای سیاسی را هم مطالبه کنند، نه آنکه احیاناً این مطالبات را مسکوت بگذارند یا طرح آنها را مصداق “تندروی” وانمایند.  تقاضای مشارکت جامعه مدنی بدون پافشاری بر مطالبه حقوق مشروع آن، از ارزش و قوّت همراهی جامعه مدنی با دولت می کاهد، و نیز چه بسا موجب شود که دولت سرمایه های معنوی و اخلاقی جامعه مدنی را در راهی غیر از جهت منافع ملّی مردم هزینه کند.  مقابله مؤثر با تحریم ها تنها به دست دولتی امکان پذیر است که به قدرت واقعی (و نه صوری) جامعه مدنی پشت گرم باشد.  نخستین گام برای مقابله با تحریم های بین المللی آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر رهبران جنبش سبز، و باز شدن فضای سیاسی کشور است.

آرش نراقی

۱۹ آگوست ۲۰۱۳

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.